جدول جو
جدول جو

معنی قالی بغدادی - جستجوی لغت در جدول جو

قالی بغدادی(بَ دی ی)
اسماعیل بن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمد بن سلیمان لغوی مکنی به ابوعلی. رجوع به ابوعلی قالی و قالی (اسماعیل بن قاسم) و جامعالتصانیف الحدیثه جزء نخست رقم 306 و در معجم المطبوعات ج 2 ستون 1489 و 1490 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ بَ)
ابومحمد جعفر بن احمد بن حسین بن احمد بن جعفر سراج معروف به قاری بغدادی. از قراء است. ابن عساکر گوید: وی از بزرگان علماء در حدیث و قرائت و نحو و لغت و عروض بود در بغداد به دنیا آمد و به مکه و شام و مصر سفر کرد و به صور چندین مرتبه رفت و آمد نمود و سرانجام به بغداد برگشت و از ابوعلی علی بن شاذان و ابوالقاسم تنوخی و جماعتی روایت شنید. از وی سلفی روایت کند و گوید که وی استادهای فراوان دیده است. خطیب بغدادی فوائد او را در پنج جزء بیرون داده است. تألیفاتی دارد، او راست: 1- نظم التنبیه فی الفقه. 2- نظم المناسک. 3- مصارع العشاق. 4- زهد السودان. وی به سال 500 یا 501 یا 502 هجری قمری وفات یافت و در باب ابرز دفن شد. مصارع العشاق کتابی است مشتمل بر داستانهای لطیف و قصه های ظریف و دارای بیست وچهار جزء است. مؤلف در جزء اول آن چنین نوشته است:
هذا کتاب مصارع العشاق
صرعتهم ایدی نوی و فراق
تصنیف من لدغ الفراق فؤاده
و تطلب الراقی فعز الراقی.
این کتاب به سال 1301/2 در مطبعۀ الجوائب و به سال 1325 هجری قمری / 1908 میلادی در مطبعۀ سعادت و به سال 1324 هجری قمری / 1907 میلادی در مطبعه التقدم به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 1016 و 1017 و ج 2 ستون 1480) (ابن خلکان ج 1 ص 121) (ریحانه الادب ج 3 ص 257 و روضات ص 161). و رجوع به جعفر و ابومحمد جعفر بن احمد و ابن السراج ابومحمد جعفر شود
لغت نامه دهخدا
(یِ بَ)
نصراﷲ. از قاضیان تبریز است در دوران صفویه. و به علوم شرعی وقوفی تمام دارد و با کمال امانت و دیانت به مرافعات مردم رسیدگی می کرد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 609)
لغت نامه دهخدا
(لِ دِ بَ)
شیخ خالد بغدادی نقشبندی عثمانی. او راست: 1- الرساله الخالدیه فی الرابطه النقشبندیه که در مطبعۀ قازان به سال 1890 میلادی طبعشد و دارای 29 صفحه است و ایضاً در سال 1892 میلادی چاپ شد و دارای 36 صفحه است. 2- الرساله الخالدیه فی آداب الطریقه النقشبندیه. در این کتاب اسم مؤلف ذکر نشده است و فقط جملۀ: بنظر خادم العلم قامجان بن البارودی مثبت است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 813)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ابن یزید بغدادی خراسانی، مکنی به ابوالهیثم. از شاعران و کاتبان بغدادی است. اصل او از خراسان است و یکی از لشکرنویسان ایام معتصم عباسی می باشد. در آخر عمر او را مرض سودا غلبه کرد و در 270 هجری قمری درگذشت. شعر او رقیق و مطبوع است و در آن مدح و هجوی نیست و بیشتر به غزل پرداخته. بنابر قول صاحب فوات الوفیات ج 1 ص 149 او را دیوان شعری بوده است. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 287). رجوع به ابوالهیثم خالد شود
لغت نامه دهخدا
(لِ حِ بَ)
او راست: مختصر کفایهالمرید فی علم التجوید که به سال 1311 هجری قمری به دمشق به طبع رسیده است. (معجم المطبوعات ص 1184)
لغت نامه دهخدا
(یِ بَ)
از شعرا و عرفاست. ریاض العارفین درباره وی گوید:از مشایخ کرام و افاضل عالیمقام و در طریقت صاحب مقامات عظام بود و طالبان را تربیت می نمود. او راست:
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
وز برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در رگ و ریشه دلم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت.
عشق آمد و آتشی بجانم افروخت
پروانه صفت سوز و گدازم آموخت
خاکستر من اگر به دوزخ ریزند
دوزخ داند چگونه می باید سوخت.
(ریاض العارفین ص 126)
لغت نامه دهخدا
(قاص ص)
بغدادی. محمد بن عباس بن حسین، مکنی به ابوبکر. ابوبکر حافظخطیب در تاریخ خود از او یاد کرده و چنین آرد: وی شیخ فقیر و مستمندی بود که در جامع منصور در بغداد و در راهها و بازارها داستانسرائی میکرد. از وی شنیدم که میگفت: حدثنا ابوبکر محمد بن احمد مقتدر و گاه حدیثی را نقل میکرد و سپس میگفت این حدیث را از محمد بن مقتدر به سال 409 هجری قمری شنیدم. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن هبه الله بن علی بن هبه الله بن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی...) و علی (ابن هبه الله بن...) شود
ابن انجب بن عثمان بن عبدالله بن عبیدالله بن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی، مشهور به ابن ساعی و ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوطالب. رجوع به ابن ساعی و به علی (ابن انجب بن...) شود
ابن حسن علوی بغدادی، مشهور به ابن اعلم و مکنّی به ابوالقاسم. ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری. رجوع به ابن اعلم و به علوی (علی بن حسن...) و به علی (ابن حسن...) شود
ابن عمر بن احمد بن مهدی بن مسعود بن نعمان بن دیناربن عبدالله بغدادی دارقطنی شافعی مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی (ابن عمربن...) و نیز به دارقطنی شود
مکنّی به ابوطالب. مؤلف کتاب عیون التواریخ بودو حمداﷲ مستوفی از آن نقل کرده است. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 450). و رجوع به ابوطالب (علی...) شود
ابن حمزه بن علی بن طلحه بن علی رازی بغدادی، مکنّی به ابوالحسین و مشهور به ابن بقشلان و ملقّب به علم الدین. رجوع به علی رازی (ابن حمزهبن...) شود
ابن عیسی بن داود بن جراح بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن جراح. رجوع به ابوالحسن (علی بن عیسی...) و ابن جراح و علی (ابن عیسی بن...) شود
ابن عبیدالله دقیقی بغدادی، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیدالله دقاق) و نیز به علی (ابن عبیدالله...) شود
ابن محمد بن نصر بن منصور بن بسام عبرتائی بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام. رجوع به ابن بسام وعلی (ابن محمدبن...) شود
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن عبدالواحد بغدادی، مشهوربه صریعالدلاء و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به صریعالدلاء و نیز رجوع به علی (ابن عبدالواحد بغدادی) شود
ابن سلیمان بن فضل بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به اخفش صغیر یا اخفش اصغر. رجوع به أخفش صغیر و علی (ابن سلیمان...) شود
ابن محمد بن محمود بن ابی العزبن احمد بن اسحاق بن ابراهیم کازرونی بغدادی شافعی، ملقّب به ظهیرالدین. رجوع به علی کازرونی شود
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن اسماعیل جوهری، ملقّب به علم الدین و مشهور به رکاب سالار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین جوهری شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عمر بن خلیل شیحی بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی شیحی شود
ابن حسین بن هندو بغدادی، مکنّی به ابوالفرج و مشهور به ابن هندو. رجوع به ابن هندو و به علی (ابن حسین...) شود
ابن عثمان بن محمد بن احمد بن حسن عذری بغدادی، مشهور به ابن قاصح و مکنّی به ابوالبقاء. رجوع به علی عذری شود
ابن عباس بن جریح بغدادی، مشهور به ابن رومی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن رومی و علی (ابن عباس...) شود
ابن منصور بن عبیدالله خطیبی اصفهانی بغدادی، مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی. رجوع به علی خطیبی شود
ابن احمد بن هبل تبریزی بغدادی موصلی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین. رجوع به علی تبریزی شود
ابن محمد بن احمد قزوینی بغدادی شافعی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به تاج الدین. رجوع به علی قزوینی شود
لغت نامه دهخدا